- به جای هنر، بهتر نبود پزشکی بخونی؟!
سوال عجیبیه، ولی خیلیا ازم پرسیدن! بذارید از اولش شروع کنم...
من، نیکا ربانی، در تهران متولد شدم؛ تنها دختر در خانوادهای متوسط، با سه برادر. در ملغمهای از بازیهای لیلی، فوتبال، عروسکبازی و تفنگبازی بزرگ شدم! اما از وقتی یادمه تمایلات درونگرایانه داشتهام و شیرینترین اوقات در دوران کودکی و نوجوانیم زمانی بود که در اتاق رو میبستم و ساعتها در تنهایی مشغول طراحی میشدم!
از مدرسه خوشم نمیآمد، اما به درس علاقه داشتم و بعضی از جمعههای نازنینم، صرف شرکت در آزمونها و رقابتهای مختلف دانشآموزی میشد. تا اینکه به دنبال رتبه اول در آزمون نمونهدولتی، به دبیرستانی وارد شدم که به خاطر موفقیتهاش در منطقه شهرت داشت. مدرسهای با ساختمان نوساز و شیک؛ اما فضایی عبوس و بیروح، شبیه یک پادگان! اگرچه تشویق میشدم، اما محیط افسرده و قوانین خشک آنجا به شدت آزارم میداد.
دیوار به دیوار آن مدرسه، یک هنرستان بود که صبحها از کنار دانشآموزانش عبور میکردیم. من هرروز آنها رو میدیدم که تخته شاسی و ابزار طراحی در دست داشتند و به حالشان غبطه میخوردم!
با وجود مخالفت شدید معلمان و مسئولان آموزش، بالاخره موفق شدم به دبیرستان دیگری کوچ کنم... و چند ماه بعد که زمان انتخاب رشته رسید، به گرافیک علاقهمند شده بودم. باز هم بنا بر کلیشهها، از این تصمیم نهی شدم. پیشفرض مردم این بود که هرکس به اصطلاح «میکِشه» باید ریاضی یا تجربی رو انتخاب کنه و علوم انسانی و هنر برای کسانیه که تنبلاند یا به قدر کافی باهوش نیستن! میگفتن: «اگه میخوای هنر رو ادامه بدی، ریاضی بخون تا در کنکور هنر موفق باشی!» اما فکر کردم چرا باید انرژی و زمان رو صرف دروسی کنم، که قرار نیست ادامهشون بدم؟!
بالاخره با شرکت در آزمون ورودی هنر، در همان هنرستانی ثبت نام کردم که قبلا با حسرت از کنارش عبور میکردم!
البته باید بگم تحصیل در هنر، آنقدر که از بیرون به نظر میرسه مفرح نیست! تمرینات سنگین و اجباری، بیخوابیهای مکرر شبانه، هزینه مداوم برای ابزار و مواد مصرفی، شلختگی محیط کار و زندگی، استرس و فشار ژوژمانها و... در واقع تفاوت بین هنر حرفهای با هنر تفننی، مثل تفاوت بین فوتبالیست حرفهای شدن با گل کوچک بازی کردن در محله ست!
بگذریم...
یک روز قبل از کنکور، با دوستان تصمیم گرفتیم از نمایشگاه دانشجویان صنایع دستی در دانشگاه هنر دیدن کنیم. آن نمایشگاه، نگاه منو نسبت به رشته صنایع دستی خیلی تغییر داد. انتظار داشتم با آثاری روبهرو بشم که غالبا رنگ و بوی سنتی داشته باشن؛ اما با احجام متنوعی از چوب، شیشه، سفال، فلز و... مواجه شدم که سبک و سیاق معاصر، خلاقانه و جذاب داشتن. آنهمه تکنیک در یک رشته، هیجانانگیز بود.
پس صنایع دستی رو در انتخاب رشته گنجاندم و همانجا در دانشگاه هنر پذیرفته شدم؛ یکی از باسابقهترین مراکز آموزش عالی و بزرگترین دانشگاه تخصصی هنر در کشور، که خاطرات خوشایندی از فضای صمیمی و دوستانهاش دارم.
مدتی بعد از طرف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، به عنوان استعداد درخشان معرفی شدم و فرصتی فراهم شد که به طور همزمان در رشته دوم تحصیل کنم. من رشته گرافیک در همان دانشگاه رو انتخاب کردم و پس از بررسی آثارم توسط اساتید، با درخواستم موافقت شد. بالاخره با پشت سر گذاشتن چالشهای مختلف، در هر دو رشته صنایع دستی و گرافیک دانشآموخته شدم.
ورودم به بازار کار مصادف بود با دورهای که شرایط کاری و اقتصادی در کشور، دچار افت ناگهانی و شدیدی شد. یک جا محل کارمان تعطیل شد؛ جای دیگر با تعدیل نیرو مواجه شدیم؛ یک نفر حقوق مادی رو پرداخت نمیکرد؛ دیگری حقوق معنوی رو پایمال میکرد؛ یکی کارمندان رو بیمه نمیکرد؛ دیگری در پرداخت عیدی کوتاهی میکرد؛ یکی دیگه حاضر نبود قرارداد کاری امضا کنه و...
سرانجام تلاش کردم تجربیات هنری رو با تمایلات استقلالطلبانه آمیخته کنم و به عنوان یک طراح فریلنس مشغول به کار شدم.
تا به حال با شرکتها و افراد مختلفی در زمینههای گوناگون، همکاری داشتهام. از نشریات، روزنامهها، موسسات آموزشی، شرکتهای تولیدی، خدماتی و... تا افرادی که به صورت شخصی به آثار هنری علاقه نشون میدن.
ادعا نمیکنم این مسیر، ساده و هموار بوده. راه طولانیه و زمان، محدود! هنوز خیلی چیزا برای آموختن باقیه و خیلی ایدهها برای کار دارم. اما با وجود تمام سختیها، آفرینش هنری حس عجیبی داره...
انگار یک چیزی درونت زندگی میکنه، که طی یک جستجو پیداش میکنی و در دنیای واقعی متولدش میکنی! خطوط، رنگها و همه عناصر، از مجرای احساسات و افکارت عبور میکنن و در دستهات جاری میشن. ولی در نهایت موجودی به دنیا میاد که زندگی مستقل خودش رو داره! خوب باشه یا بد، تکهای از ذهنت حالا تجسم مادی پیدا کرده و تو خواهی نخواهی بخشی از وجودت رو در اون جا گذاشتی... به همین دلیله که آثار هنری همیشه از نظر معنوی به خالقشون تعلق دارن؛ حتی اگر به فروش برسن یا در خدمت نیازهای مادی قرار بگیرن.